منطقه فعالسازی اپیک گیمز :
برای اطلاع از قیمت سایر ریجن های اپیک گیمز با پشتیبانی سایت در ارتباط باشید
The Division 2 با اینکه در واشنگتن ویرانشده و آلوده به ویروس مرگبار جریان دارد، اما یک بهشت تمامعیار برای طرفداران بازیهای شوتر و مخصوصا نقش آفرینی است. همراه بررسی زومجی باشید.
The Division در سال ۲۰۱۶، یکی از موردانتظارترین و شاید هم مهمترین بازی سال برایم بود که پس از نمایش اولین تریلرش، علاقه خاصی نسبت به آن پیدا کرده بودم و خب منتظر تجربه اثری بودم که بتوانم برای مدت خیلی طولانی بهتنهایی یا همراهبا دوستانم در نیویورک زمستانیاش که اتمسفر فوقالعادهای داشت، به ماجراجویی بپردازم. اما خب دیویژن پس از انتشار، با آن اثری که باید میشد فاصله داشت و مخصوصا پس از ساعات اولیه جذاب در یک نوع لوپ تکرار گرفتار میشد که حتی بخشهایی مثل دارک زون هم نمیتوانستند آنطور که باید و شاید آن را از این وضعیت خارج کنند. البته که در ادامه یوبیسافت با پشتیبانی بسیار خوب از این بازی مثل خیلی از ساختههایش توانست آن را هم به وضعیت مناسبتری برساند اما بهشخصه نتوانستم خیلی لذتی از ساخته استودیو مسیو ببرم و به همین دلیل هم راستش را بخواهید، شوق به مراتب کمتری برای تجربه نسخه دوم بازی داشتم. اما اجازه بدهید پیش از هر چیز، بگویم که The Division 2 دقیقا همان تجربهای است که در سال ۲۰۱۶ انتظارش را از نسخه اول داشتیم و خب بازی آنقدر ویژگی مثبت و دوستداشتنی دارد که حتی چند ایراد جزئیترش هم در لابهلای آنها گم میشوند و حتی اگر اندک علاقهای به بازیهای شوتر و علیالخصوص نقش آفرینی داشته باشید، میتوانید با ورود به شهر واشنگتن و قرار گرفتن در قامت یک مامور گروه دیویژن، یکی از بهترین بازیهای چند سال اخیر در این ژانرها را تجربه کنید. پیش از اینکه بهسراغ بررسی مفصلتر بازی برویم، پیشنهاد میکنم بررسی ویدیویی The Division 2 را تماشا کنید:
برای اینکه نقاط قوت و ضعف دیویژن را شناسایی کنیم، اول باید هدف بازی را بدانیم و با خودمان به این نتیجه برسیم که از تجربه کردن این اثر، دنبال چه چیزی هستیم. خب اگر شما از آن دست بازیکنانی هستید که در ورای هرچیزی یک داستان غنی، ارزشمند و تأثیرگذار برایتان مهم است، بهتر است کلا قید بازی کردن The Division 2 را بزنید. چون داستان در The Division 2 در سادهترین و سطحیترین شکل ممکن است و صرفا پس از یک سکانس درگیری، شخصیت ما متوجه میشود که باید خودش را به واشنگتن برساند و پس از آن هم همهچیز در باز پس گرفتن این شهر از گروههای مختلفی که آن را کنترل میکنند و چند ماجراجویی دیگر خلاصه میشود. البته که بازی میان پردههای سینمایی دارد و لابهلای مراحل اصلیاش سعی میکند داستانی هم روایت کرده باشد اما خب واقعیت این است که دیویژن 2 از حیث کلیت داستانی و روایت چیزی برای شگفتزده کردن مخاطبش ندارد و همهچیز بینهایت کلیشهای و ساده است. اما آیا ضعف در کلیت داستان، بدین معنی است که دیویژن 2 بخش داستانی کسلکننده و فاقد جذابیتی دارد؟ اصلا و ابدا! درواقع با اینکه شاید داستان بازی عاری از هر نوع جذابیت یا پیچیدگی خاص باشد، اما بخش داستانی اثر که حداقل چیزی نزدیک به ۲۰ ساعت محتوا دارد، آنقدر از حیث گیمپلی و طراحی مراحل دوستداشتنی است که بتوانیم بدون توجه به ضعیف بودن داستانی که بازی برایمان روایت میکند از آن لذت ببریم.
در بخش داستانی دیویژن 2، مثل خیلی از آثار نقش آفرینی دیگر شاهد مراحل اصلی و مراحل فرعی هستیم که ساختار آنها، شباهت زیادی به نسخه پیشین مجموعه و همینطور خیلی از بازیهای جهانباز دیگر یوبیسافت دارد. مراحل اصلی بازی به مواردی چون آزاد کردن شخصی از دست گروههای دیگر، تصرف یک منطقه یا ازبینبردن دشمنان مربوط میشوند و خب برای انجام آنها، بازی سطح پیشنهادی دارد که اگر پایینتر از این سطح باشید، کار سادهای در کامل کردن آن مرحله نخواهید داشت. نقطه قوت و جذابیت اصلی مراحل اصلی بازی، در طراحی بسیار خوب آنها است و با اینکه شاید هدف مرحله خیلی مورد تازه یا بیش از حد جذابی نباشد، اما چالشی که هر مرحله پیشروی بازیکن قرار میدهد و لذت پشت سر گذاشتن این چالشها، واقعا ارزشمند است. در نگاه اول، این مسئله که برای پشت سر گذاشتن هر مرحله اصلی بهتر است به سطح خاصی رسیده باشیم، شاید کمی جالب به نظر نرسد؛ چرا که قبلا هم در بازیهای دیگر مشاهده کردهایم که اقدامات و محدودیتهای اینچنینی که وسیلهای برای مجبور کردن بازیکنان به تجربه مراحل فرعی هستند، میتوانند منجر به حوصلهبرشدن بازی مخصوصا در طولانیمدت شوند. خب دیویژن 2 با اینکه چنین ساختاری دارد و از این طریق میخواهد بازیکنان مراحل فرعیاش را هم تجربه کنند، اما آنچه که روند بازی را از تکراریشدن نجات میدهد، کیفیت خوب مراحل فرعی و فعالیتهای جانبی است که اگر نگوییم جذابتر از مراحل اصلی هستند، حداقل در همان سطح کیفی با آنها قرار میگیرند.
به بیان بهتر، فعالیتهای جانبی در دیویژن 2 آنقدر متنوع هستند و طراحی خوبی دارند که شاید در ابتدا صرفا از سر اجبار و برای افزایش سطح به سراغشان برویم، اما پس از تجربه کردن چند مورد از آنها نه فقط برای این منظور که بیشتر به خاطر جذابیت ذاتی خود آنها است که به تجربه کردنشان تشویق میشویم و حتی شاید در دقایقی از بازی سطحمان برای انجام مرحله اصلی کافی هم باشد اما خب ترجیح بدهیم فعلا سرگرم مراحل فرعی باشیم و از لوت فوقالعاده یا پاداشهای ارزشمند دیگری که در اختیارمان قرار میدهند لذت ببریم. مراحل فرعی بازی، تنوع بسیار بالایی دارند؛ به طوریکه در یک نوع از آنها باید پایگاههای تصرفشده توسط گروههای دشمن را آزاد کنیم و در اختیار گروه خودی قرار بدهیم یا در نوعی دیگر، مانع از کشته شدن مردم بیگناه توسط دشمنان شویم. موارد دیگری مثل کشتن اشخاص خاص هم در بین مأموریتهای فرعی دیده میشوند که خب همه و همه، باعث شدهاند تا این مأموریتها برعکس نسخه اصلی، ارزش تجربه کردن را داشته باشند و صرفا دلیلی برای طولانیتر کردن گیمپلی بازی به شکلی خستهکننده نباشند.
اما به مسئله پاداش اشاره کردیم و یکی دیگر از مواردی که ما را به تجربه مراحل فرعی یا در کل دیویژن 2 ترغیب میکنند، همین سیستم پیشرفت و لوت بازی است. دیویژن 2، در اصل و به تعریف خود سازندگانش، یک بازی شوتر اما با المانهای نقش آفرینی است. خب نظر من را بخواهید، با اینکه این تعریف درست است اما جنبههای نقش آفرینی دیویژن 2 حتی به مراتب غنیتر و کاملتر از جنبههای شوتر و اکشنش هستند و این ساخته استودیو مسیو، یکی از کاملترین تجربیات نقش آفرینی است که این روزها میتوانید تجربه کنید؛ آنقدر کامل و عالی که در دقایقی از تجربه کردن بازی، حس و حالی چون بازی کردن شاهکارهای فراموشنشدنی سبک نقش آفرینی چون Dragon Age، Skyrim، The Witcher 3 یا Fallout 3 داشتیم. بله میدانم که هرکدام از این بازیها اتمسفر و حسوحال منحصربهفردی دارند اما خب نقطه اشتراک بین همه آنها، آن عناصر غنی و اعتیادآور نقش آفرینی است که باعث میشود تا بتوان ساعتهای خیلی طولانی سرگرم گشتوگذار در دنیاهایشان شد و برای پیدا کردن لوت بهتر یا رسیدن به سطحی بالاتر و آزاد کردن قابلیتهای نو، تجربهشان کرد و خب دیویژن 2 همچنین عناصری را در خودش دارد و برای همین هم به جرات میتوانم المانهاش نقش آفرینی آن را جزو بهترینها بدانم.
برای مثال، سیستم لوت در دیویژن 2 واقعا عالی است و سازندگان ازطریق این سیستم، برای هر کاری که شما در بازی انجام میدهید، به روشهای مختلفی ارزش قائل میشوند. مثلا اگر مراحل اصلی را انجام دهید، علاوهبر پاداشهایی چون XP که دریافت میکنید، با کشتن باسها معمولا آیتمهای بسیار ارزشمندی هم کسب میکنید که استفاده کردن از آنها در ادامه مسیر خود انگیزهای برای تجربه کردن بازی است. یا مراحل فرعی بازی هم هرکدام چنین لوت و آیتمهایی را در اختیارمان قرار میدهند و برای بهدست آوردن آنها هم که شده به انجام دادن این مراحل علاقهمند میشویم. مثلا یکی از انواع مراحل فرعی بازی، تصرف پایگاههای مربوطبه گروههای دیگر است که پس از موفق شدن در این کار، به اتاق تجهیزات این پایگاهها دسترسی پیدا میکنیم و میتوانیم آیتمهای بسیار باارزش موجود در آنها را بهدست بیاوریم. علاوهبر لوت، دیویژن 2 حتی از حیث ارائه آن حس پیشرفت که باید در هر بازی نقش آفرینی وجود داشته باشد هم عملکرد خیلی خوبی دارد. با افزایش سطح شخصیت، قادر خواهید بود یک سری پرکهای همیشه فعال را باز کنید که هرکدام بهنوعی قدرت و قابلیتهای شما را بهبود میبخشند و علاوهبر آن، در هر سطح امکان آزاد کردن یک قابلیت ویژه را خواهید داشت؛ قابلیتهایی که در آنِ واحد میتوانید دو مورد از آنها را داشته باشید و در حین نبردها، فعالشان کنید. این قابلیتها هم تنوع خوبی دارند و مثلا در یکی از آنها میتوانید یک تورت را روی زمین قرار دهید و دشمنانتان را به آتش بکشید یا در مورد دیگر، میتوانید سلامتی خودتان و هم تیمیهایتان را بهبود ببخشید و حتی یک سپر هم در بین قابلیتهای ویژه وجود دارد که برای دقایقی شما را از گزند حملات دشمنان در امان نگه میدارد. هر قابلیت ویژه البته خود انواع مختلفی دارد و به مرور قادر خواهید بود انواع مختلف آنها را هم با خرج SHD آزاد کنید. دیویژن 2 همچنین قابلیتهای زیادی برای شخصیسازی ظاهر سلاح و کاراکتر هم در اختیارتان قرار میدهد که برای باز کردن آنها، هم میتوانید از پاداشهایی که با تجربه بازی کسب میکنید استفاده کنید و هم سراغ خریدهای درون برنامهای بروید؛ با اینکه هنوز هم برای استفاده از گزینههای شخصیسازی جذاب بازی مخاطب را به سمت خریدهای درون برنامهای سوق میدهد، اما صرفا با تجربه کردن اثر هم میتوانید آنقدر آیتم به دست بیاورید که نیازی به استفاده از چنین خریدهایی نداشته باشید.
اما درکنار المانهای نقش آفرینی بسیار غنی، دیویژن 2 یک شوتر با حس و حال تاکتیکی هم بهشمار میرود و از قضا در این زمینه هم یکی از بهترینها است. ساخته استودیو مسیو، گانپلی واقعا جذابی دارد و یکی از بهترین گان پلیهای مبتنی بر سنگرگیری را ارائه میدهد. این مسئله وقتی جذابتر میشود که بدانیم هوش مصنوعی دشمنان هم در بازی عالی پیاده شده است و آنها به بهترین شکل ممکن، سنگر میگیرند و حتی با حرکتهای منطقی در محیط سعی میکنند از جهات مختلف به شما نزدیک شوند. این مسائل در ترکیب باهم، جنبههای اکشن بازی را بینهایت پرتنش و نفسگیر کردهاند و حتی باعث میشوند تا مراحل بازی هم بهلطف این اکشنهای جذاب، بیشازپیش جذابتر شوند. حتی در ادامه بهبودهای بازی در مقایسه با نسخه اول، تنوع دشمنان هم به مراتب بهتر از قبل شده است و طراحیشان هم به شکلی است که برای روبهرو شدن با هر نوع از آنها باید تاکتیک و برنامهریزی درستی داشته باشید. همه اینها در ترکیب باهم، به اثری تبدیل شدهاند که هم به حد کافی یک شوتر سومشخص با المانهای تاکتیکی بسیار دوستداشتنی است و هم یک اثر نقش آفرینی بینهایت غنی و کامل. حتی عناصر جزئیتری چون ساختوساز، ارتقای پایگاهها، استخدام افراد جدید برای پایگاهها و موارد دیگر هم به شکل مناسبی در بازی قرار گرفتهاند و همه اینها، باعث میشوند تا نقطه قوت اصلی دیویژن 2، همان نقطه ضعف نسخه اول در زمان انتشار یعنی محتوا باشد؛ به بیان بهتر، کیفیت محتوا در این بازی به قدری غنی و عالی است که هر سلیقهای میتواند چیزی برای دوست داشتن در دیویژن 2 پیدا کند و خب اگر فکر میکنید تا اینجا در مورد همه محتویات اثر صحبت کردهایم، سخت در اشتباهید!
دیویژن 2 درکنار داشتن یک بخش داستانی تقریبا ۲۰ ساعته، با تمام شدن این بخش به پایان نمیرسد؛ بلکه پایان بخش داستانی تازه شروعی برای End Game اثر است که در آن، اتفاقات جدیدی در شهر واشنگتن رخ میدهند و با چالشهای جدیدی روبهرو میشویم که خب برای اسپویل نشدن داستان و کلیت بازی، اشارهای به آنها نمیکنیم. اما در همین حد باید گفت که دیویژن 2 با رسیدن بازیکن به سطح ۳۰ و تمام کردن بخش داستانیاش، تازه شروع مجددی را تجربه میکند و از این نقطه به بعد هم باز بینهایت جذاب و اعتیادآور دنبال میشود. همچنین یکی از نقاط قوت اصلی نسخه قبلی، در این نسخه هم برگشته و این بازی هم یکی از بهترین آثار برای تجربه به شکل Co-Op است. شما قادر هستید مراحل مختلف بازی را همراهبا بازیکنان دیگر نهایتا در گروههای چهارنفره تجربه کنید و خب این ویژگی مخصوصا در End Game بازی بسیار مهم است؛ چرا که این بخش درجه سختی بالایی دارد و بیشتر هم با این هدف طراحی شده تا بازیکنان با همکاری یکدیگر مأموریتهای آن را انجام دهند. تجربه Co-Op بازی، به بهترین شکل ممکن آن حس همکاری در یک بازی ویدیویی را بهتصویر میکشد و حس تنش و لذت بازی هم در این حالت به مراتب بیشتر و بالاتر از زمانی است که بهتنهایی مراحل را پیش میبرید. البته در این قسمت بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که دیویژن 2، یک بازی تماما آنلاین است و خب متاسفانه امکان دسترسی مستقیم به سرورهای آن از کشور ما فراهم نیست. این مسئله باعث شد تا ما هم برای بررسی بازی مجبور به استفاده از روشهای تغییر IP شویم که مخصوصا روی کنسول، استفاده از این روشها دردسرهای زیادی دارد و حتی تاثیرش را روی پینگ بازی هم نشان میدهد و زمانیکه مشغول تجربه بازی به شکل Co-Op بودم یا به سراغ بخشهای دیگری چون دارک زون و کانفلیکت میرفتم، این مورد بینهایت آزاردهنده میشد. البته این مسئله، یک ایراد برای بازی دیویژن 2 نیست و به همین دلیل هم تاثیری در نمره نهایی آن نخواهد داشت اما پیش از رفتن به سراغ بازی بهتر است این نکته را هم مدنظر داشته باشید.
خب به بحث اصلیمان برگردیم و بیشتر، در مورد محتویات بازی صحبت کنیم. حال که با بخش داستانی اثر آشنا شدیم، بد نیست بدانیم که دیویژن 2 به جز این قسمت حالتهای دارک زون و کانفلیکت را هم ارائه میدهد. در نسخه اول شاهد یک دارک زون بودیم که این مورد در نسخه دوم، به سه مورد افزایش داشته است. دارک زونها ازطریق مراحلی باز میشوند که با تجربه کردن مراحل بخش داستانی میتوانید به آنها دسترسی داشته باشید و خب کلیت دارک زون، شبیه به نسخه اول است اما سازندگان با اعمال تغییراتی باعث شدهاند تا بازیکنان بیشتر از قبل برای ورود به این بخش تشویق شوند. در دارک زونها شما شاهد بازیکنان دیگر و همینطور دشمنان کنترلشده توسط مصنوعی خواهید بود و میتوانید با همکاری هم به سراغ کشتن این دشمنان بروید یا اینکه نه حمله کردن به سایر بازیکنان را انتخاب کنید و از این طریق، تبدیل به یک Rogue شوید. تبدیل شدن به روگ، به مراتب جذابتر از نسخه قبلی است و پاداشهایی که بازی برای زنده ماندن در این حالت در نظر گرفته، خود به خود بازیکنان را تشویق میکنند تا با حمله کردن به سایر بازیکنان یا حتی انجام کارهای دیگری مثل دزدی تبدیل به روگ شوند. البته که روگ بودن هم خود سطوح مختلفی دارد و با بالاتر رفتن سطح روگ شما، شانستان برای کسب آیتمهای ارزشمندتر بالا میرود و البته که ریسک کشته شدنتان توسط سایر بازیکنان هم افزایش پیدا میکند. در کل بخش دارک زون بازی، یک تجربه جدید و متفاوت در بین تجربیات چندنفره است و در نسخه دوم، به همان پتانسیلی رسیده که سازندگان در نسخه اول قصد رسیدن به آن را داشتند. همین هم صرفا گشتوگذار در دارک زون، انجام کارهای مختلف در آن و درنهایت خارج کردن لوت از این محیط توسط هلیکوپتر را به کاری بینهایت پرتنش تبدیل میکند. همچنین این را هم در نظر داشته باشید که پیشرفتهای دارک زون مجزا از پیشرفتهای بخش داستانی هستند و با هر سطحی که در ابتدا وارد این بخش شوید، سطح دارک زون شما صفر خواهد بود و باید با تجربه بیشتر و بیشتر آن اقدام به افزایش سطح کنید و پرکهای مخصوص دارک زون را از این طریق بهدست بیاورید. حتی در دارک زون قابلیت سلاحها و تجهیزات هم وارد حالت نرمال میشود تا تجربه این بخش متعادلتر و بالانستر باشد.