بازی جدید اسکوئر انیکس یعنی Marvel’s Avengers یکی از مورد انتظارترین بازیهای سال جاری میلادی است که اتفاقا زمان زیادی هم تا عرضهاش باقی نمانده. اخیرا رایان گیلیام (Ryan Gilliam)، نویسنده وبسایت پالیگان موفق به تجربه بتایی ۱۰ ساعته از بازی شده است که در ادامه نظر او در مورد این بازی را با هم میخوانیم.
از زمان نمایش اولیهی بازی در E3 2019، کریستال داینامیکس برای نشان دادن تمام و کمال سبک بازی مارول اونجرز مشکل اساسی داشته است. آیا با یک بازی تک نفره در سبک آنچارتد طرف هستیم؟ یا یک بازی لوت محور شبیه دستینی؟ هر تریلر و استریم هم دید طرفداران احتمالی بازی را بیش از پیش غبارآلود میکرد.
اما بعد از ۱۰ ساعت بازی کردن نسخهی بتای مارول اونجرز، بالاخره روشن شد که این بازی چه سبک و استایلی دارد: یک نقش آفرینی چند نفرهی خوش ساخت که سر و شکل سوپرهیرویی دارد.
اونجرز مارول دقیقا چیست؟
نسخه بتای بازی همانطور که در اولین نگاه در E3 2019 دیدیم، با ماموریت «روز اونجرز» شروع میشود. یک ماموریت خطی برای آشنایی با عملکرد هرکدام از هیروها. از ثور به آیرونمن، هالک، کاپتان آمریکا و نهایتا بلک ویدو.
بعد از تمام شده این مرحله، بازی جهشی به چند ماموریت بعد میزند. دلیل اتفاقات روز اونجرز همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد، اما به نظر میرسد کاپتان آمریکا مرده و اونجرز از هم پاشیده است.
دوربین بروس بنر (هالک) و کامالا خان (میس مارول) را جایی در میان جنگل نشان میدهد. این ماموریت به مراتب کندتر از ورودی پر زد و خورد بازی آغاز میشود. ظاهرا کامالای جوان به تازگی شروع به همکاری با اونجرز -یا حداقل هالک- کرده و در این ماموریت این دو در تلاشند تا تونی استارک (آیرون من) در تبعید را پیدا کنند.
نهایتا دو ابر قهرمان به گروهی از سربازها برمیخورند و بروس به هالک تبدیل میشود. من مابقی مرحله را با هالک گذراندم و چندتایی از سربازان AIM را نفله کردم. مثل بقیهی هیروهای بازی اونجرز، بازی کردن با هالک دقیقا همان چیزی بود که فکر میکردم.
بهعنوان هالک، من بسیار بزرگتر از دشمنانم هستم. همینطور که با مشت و لگد از بین دستههای دشمنان راهم را باز میکنم، هر از گاهی هم دکمهی مربع روی دستهی پلیاستیشن را فشار میدهم تا یک از سربازان نگون بخت را بلند کنم و از آن به عنوان سلاح یا حتی یک راکت کوچک استفاده کنم. هالک در میدان مبارزه یک هرج و مرج مجسم است. حتی در ماموریتها بعدی وقتی تلاش میکردم تمرکزم روی یک هدف مشخص باشد، نمیتوانستم جلوی خودم را بگیرم که ناخواسته افراد و اشیا اطرافم را تخریب نکنم. مشکل من با هالک در قسمتهای پلتفرمینگ بود. او مشخصا گنده است. به نظر میرسد بازیکنان هالک برای بالا رفتن یا حرکت کردن از این نقطه به آن نقطه، مشکل جدی داشته باشند.
گاهی در میان ماموریت، بازی جای هالک را با میس مارول عوض میکرد تا چند تا از آدم بدهای AIM را کتک بزند و یک آزمایشگاه را کاوش کند. که نهایتا به یک سری از ابزارهای میرسد و کنجکاوی کامالا را برمیانگیزد. کامالا و هالک شبیهترین هیروهایی هستند که در نسخهی بتا در دسترس است. کامالا به نظر متمرکز تر از هالک میرسد. حتی وقتی کش میآید و زیادی بزرگ میشود، هدایت قدرت تخریبش به سمت یک دشمن خاص، کار زیاد سختی نیست. درحالی که هر دو قهرمان دشمان نزدیک را با مشتهای سهمگین از پا در میآورند و توانایی بلند کردن آنها را دارند، همچنان تجربهی متفاوتی از مبارزه به بازیکن میدهند. این یکی از بزرگترین نقاط قوت بازی است.
ماموریت با باس فایت بین هالک با آبومینیشن (امیل بلانسکی ملقب به Abomination یک انسان جهش یافته و یکی از ویلینهای کمیکهای مارول است.) به پایان میرسد.
به جز دو سه ماموریت آموزشی که بعد از رسیدن کامالا و هالک به اقامتگاهشان (یک پایگاه هوایی متروک متعلق به اونجرز) رخ میدهد. بقیهی ماموریتهای نسخهی بتا از این حالت خطی خارج میشوند. اگرچه اونجرز یک بازی جهانباز نیست، اما در عوض من میتوانم ماموریت بعدیم را از بین تعدادی ماموریت در نقاط مختلف انتخاب کنم.
این ماموریتها -حداقل در نگاه اول- شبیه هیچکدام از تجربههای قبلی من نبودند. وقتی یک ماموریت را انتخاب میکنم باید از لیست شخصیتهای اونجرز (هالک، میس ماورل، آیرون من و بلک ویدو در نسخهی بتا) یکی را انتخاب کنم. بعد از آن میتوانم دوستانم را هم دعوت کنم تا با دیگر انقامجویان، من را در انجام ماموریت همراهی کنند. یک تیم ۴ نفره که میتواند متشکل از دوستانم باشد، یا با بازیکنان رندوم دیگر پر شود، و یا حتی با هوش مصنوعی جایگزینشان کنم.
به محض اینکه بتا باز شد، من آیرون من را انتخاب کردم. شخصیتی که از دوران کودکی دوست داشتم ولی تا به حال پیش نیامده بود که از حضورش در یک ویدیوگیم لذت ببرم. آیرون من به کلی با هالک و میس مارول متفاوت است. در هوا پرواز میکنم و ترکیبی از سلاحهای دوربرد و دستی برای حملاتم در اختیار دارم. به جای حملات سنگین استاندارد، امکان انتخاب بین دفع کنندهها، موشکها و لیزر برای موقعیتهای مختلف وجود دارد. این حس را به من میداد که قدرتهای زرهم را مدیریت میکنم. به طور مداوم مبارزهی زمینی را با هوایی و بالعکس عوض میکنم و بسته به موقعیت امکانات زره را با در حین پرواز باهم ترکیب میکردم.
در بتا، تعدادی ماموریت با عنوان وارزون وجود داشت. ماموریتهای قابل تکراری که پیشرفت قابل اعتنایی در داستان ایجاد نمیکنند. یکی از آنها تیم من را با هدف تخریب چند توربین، به یک آزمایشگاه فرستاد. درحالی که دیگری من را به جنگل فرستاد تا یک ساختمان مخفی را پیدا کنم. ماموریت اول تقریبا ۱۰ دقیقه طول کشید در حالی که دومی ۳۰-۴۰ دقیقهای طول کشید. هر دو وارزون بودند ولی تفاوت زیادی با یکدیگر داشتند.
بتا همچنین دو ماموریت طولانیتر هم داشت. اولی «کد: سبز» خوانده میشد و به نظر یک ماموریت هالک محور بود. وقتی انتخابش کردم، به صورت خودکار هالک را برایم انتخاب کرد. برداشت من این بود که یک نفر در تیم باید هالک باشد، چرا که عناصر داستانی این ماموریت برای پیشرفت نیاز به حضور هالک داشتند. اما ساختار این ماموریت با ماموریتهای اولیهی بازی به کل متفاوت بود. بیشتر شبیه یک نسخهی طولانیتر وارزون بود. با اهداف متفاوت در نقاط مختلف و یک اتاق در پایان کار که پر از دشمنهای قدرتمند است.
ماموریت آخر حاضر در بتا حدود ۴۵ دقیقه طول کشید و یک باس فایت مفصل در مقابل یک تانک غول پیکر داشت. اما برای اینکه در مقابل این غول، شانسی داشته باشم، باید هدف اصلی بازی را دنبال میکردم: لوت کردن
چه چیزی لوت کردن در اونجرز را اینقدر توجیه پذیر میکند؟
بیشتر از هر چیز دیگری، مارول اونجرز یک بازی لوت محور است. همینطور که مراحل و ماموریتهای مختلف را پشت سر میگذارم، لوتهایی برای هیروهای مختلف بهدست میآوردم. برای میس مارول مدالهای افتخار و زره مقاوم پیدا کردم. با هالک افزونههای جدید برای استخوانهایم برداشتم. این لوتها ظاهر کاراکتر را تغییر چندانی نمیدهند، اما به طرز چشمگیری قابلیتهای داخل بازی قهرمانان را افزایش میدهند.
لوتها فراوانی و ندرت متفاوتی دارند. قطعات سفید قدرت خاصی اضافه نمیکنند درحالی که قطعات بنفش، سه قدرت مختلف به قهرمان شما میافزایند. این قدرتها از تقویت دفاعی یا تهاجمی شما تا کاهش صدمهی اشعهی گاما کاربرد دارند. هر لوت هم یک سطح قدرتی خاص دارد که میتوان با خرج کردن پولهای داخل بازی، آن را افزایش داد.
قهرمانها همچنین لول آپ میشوند و مهارتهای جدید کسب میکنند. وقتی با آیرون من شروع کردم، من فقط به یک سری از کمبوهای ابتدایی و فقط سلاحهای دفاعی او دسترسی داشتم. زمانی که لول آپ شد، موشکها، لیزر، کمبوهای جدید و حرکات پیشرفتهتر مثل شیرجهی انفجاری هم، کم کم به امکاناتم اضافه شد. شخصیتهایی مثل بلک ویدو هم مثل آیرونمن امکانات و ابزارهایی برای به دست آوردن داشتند. در حالی که هالک و میس مارول، حالتهای جدید بلند کردن و ضربه زدن به دشمنان را کسب میکردند. درخت مهارتها وسیع است. هر هیرو سه درخت مهارت مختلف دارد که البته بازی در نسخهی بتا فقط اجازهی استفاده از یکی را میداد.
مثل مهارتها، لوتها نیز برای کاراکترهای مختلف منحصر به فرداند. آیرون من لول بالاترین هیروی من بود. قاعدتا وقتی با آيرون من بازی میکنم، لوتهای هالک یا میس مارول را به دست نمیآورم. در عوض تونی استارک من همینطور قویتر و قویتر شد. وقتی دوباره هالک را انتخاب کردم تا او را هم قویتر کنم، مثل یک شروع دوباره بود. در جهتی که به من این اطمینان را داد که در نسخهی نهایی، این بازی قابلیت بازی کردن مجدد را خواهد داشت.
بعد از ۱۰ ساعت بازی در بتا، من واقعا برای انتشار بازی هیجان زدهام. اما سیستم نقشآفرینی بازی گیرایی لازم را در یک بتای چند ساعته نداشت. فراموش نکنید که یک بازی مثل Anthem در بتای محدودش نمایش خوبی داشت، در حالی که هنگام انتشار یک فاجعهی تمام عیار بود. درحالی که امیدوارم مارول اونجرز تجربهی انتم را تکرار نکند، اما من قبلا فریب بتای نقشآفرینیها را زیاد خوردهام. حتی با وجود اینکه بتای مارول اونجرز از کل انتم، محتوای متنوعتری داشت.
البته همچنان مشکلات بالقوه در مارول اونجرز وجود دارد. آيا بازی بعد از ۱۰۰ ساعت بازی کردن هم به اندازهی ۱۰ ساعت سرگرم کننده خواهد بود؟ ضمن اینکه خبرهای اخیر دربارهی انحصار اسپایدرمن برای پلیاستیشن هم من را مردد کرد. اما اگر مارول اونجرز بتواند سطح کیفی نسخهی بتا را برای تمام کمپین و حتی پسا کمپین حفظ کند، این بازی دقیقا همان چیزی ست که طرفداران مارول سالهاست منتظرش هستند.