Mad Maxنامی آشنا برای دوستداران سینما است. سه گانهای که حدود ۳۰ سال پیش روی پردهی سینماها رفت و امسال بعد از گذشت این سالها شاهد یک فیلم جدید از این سری و یک بازی جدید بودیم.
بازی Mad Max در مسیری متفاوت با فیلمها حرکت کرده و به هیچ وجه یک محصول صرفا تبلیغاتی برای عرضه در کنار فیلم جدید نیست. استودیوی آوالانچ یک بازی بر اساس دنیای Mad Max خلق کرده است. استودیویی که بیشتر با بازی Just Cause آن را میشناسیم. آنها بعد از این همه سال به یاد دنیایی افتادهاند که سالها پیش جورج میلر (George Miller) خلق کرد و شروع به ساخت یک بازی بر اساس Mad Max کردند.
Mad Max نمایشهای امیدوار کنندهای داشت و موفقیت بسیار خوب فیلم Mad Mad: Fury Road در چند ماه گذشته باعث شد تا امیدها به این بازی نیز بالاتر برود. چرا که شخص جورج میلر هم در خلق دنیای این بازی نقش داشت و در ابتدای راه ساخت بازی، تیم آوالانچ را راهنمایی کرد. این بازی اقتباسی از دنیایی است که توسط جورج میلر در سال ۱۹۷۹ خلق شد. فیلمی با نقش آفرینی مل گیبسون (Mel Gibson) که تبدیل به یک سه گانه شد و در سالهای ۱۹۸۱ و ۱۹۸۵ ادامه یافت. امسال پس از ۳۰ سال، هنر هفتم و هشتم پذیرای دنیای Mad Max بودند. بازی Mad Max یک بازی کامل است و بدون توجه به داستان فیلم ساخته شده و نباید از این موضوع نگران باشید. عناصر اصلی موجود در دنیای فیلمها در بازی وجود دارند تا شاهد دو دنیای شبیه به هم و وفادار به هم باشیم، اما داستان و وقایع بازی از فیلم جدا است و این موضوع مهمی است.
رانندگی در بیابان در ابتدا سخت و پس از مدتی لذت بخش میشود
دنیای Mad Max دنیایی آخرالزمانی در دل بیابانهای خشک و گرم را روایت میکند. جایی که مکس در آن رها شده، از خانوادهی خود دور شده و تک و تنها در دل این بیابان بر سر بقا تلاش میکند. جایی که دشمنان بسیاری وجود دارند و تهدید بسیار جدی برای او به شمار میروند. مکس خیلی زود با مکانیکی به نام چامباکت (چام) آشنا میشود که به او کمک میکند تا ماشین خود را بسازد. چام حتی در مبارزات نیز شما را کمک میکند. به این شکل که بر پشت ماشین سوار شده و از ابزارهایی که در اختیار دارید در راه نابودی دشمنان استفاده میکند. در هنگام خرابی ماشین نیز به سرعت به جلوی ماشین میپرد و ماشین را تعمیر میکند. در این بیابان یافتن آب بسیار سخت است. آب اصلیترین عامل حیات و بزرگترین ثروت این دنیای بیرحم است و در کنار آن بنزین نیز از ارزش بالایی برخوردار است. گرچه بنزین آنقدر که فکرش را میکردیم در بازی کمیاب نبود و شاید هیچکس پیدا نشوند که با پیدا کردن آن مشکلی داشته باشد.
میزان سلامتی مکس پس از آسیبهای جسمی وارد شده به او، به خوردن آب و البته غذا بستگی دارد.
ولی یافتن آب امری بسیار مهم به شمار میرود و میزان سلامتی مکس پس از آسیبهای جسمی وارد شده به او، به خوردن آب و البته غذا بستگی دارد. غذا حتی از آب هم موثرتر عمل میکند و نیروی از دست رفتهی مکس را به او بازمیگرداند. اما پیدا کردن آن راحت نیست. اگر تصور یک غذای خوشمزه و پر انرژی را دارید، سخت در اشتباه هستید. چرا که در این دنیا غذای سگ، خزندگانی که در گوشه و کنار بیابان حرکت میکنند و یا حتی کرمهایی که مشغول تجزیهی یک جسد هستند را میتوان خورد. حالتان بهم خورد؟ مکس چنان با اشتها اینها را میل میکند که تصور میکنید شاید به یک بار امتحان کردنش بیارزد! در زمان انجام بازی در اتاق گرمی نشسته بودم و ناخواسته گرمایی شبیه به گرمای بازی را حس میکردم. هرگاه مکس شروع به نوشیدن آب میکرد، من هم تشنهام میشد! منظور این است که دنیای بازی به خوبی ماهیت خودش را به شما القا میکند. تصور محیطهای تکراری و بیابانی را کنار بگذارید و انتظار یک گشت و گذار جالب در یک بیابان بزرگ را داشته باشید. چرا که آولانچ این فضا را به بهترین شکل ممکن خلق کرده و در مقابل دیدگان مخاطب خود قرار داده است. در ادامهی مقاله بیشتر در مورد طراحی محیط بازی صحبت خواهیم کرد.
دشمنان به هر شکلی از خود دفاع میکنند و مانع نزدیک شما به خود میشوند
بازی Mad Max تلفیقی از دو سبک مختلف است. مبارزههای سوار با ماشین (Vehicular combat) شاید مهمترین ویژگی بازی قبل از انتشار آن بود که مانور زیادی رو آن داده شد. این بخشهای تقریبا نیمی از گیمپلی بازی را تشکیل دادهاند و حتی بعضی از مراحل داستانی بازی کاملا به این شکل دنبال میشوند. بقیهی بازی صرف اکشن با پای پیاده و ماجراجویی در محیطهای مختلف میشود. هر دو قابلیت در شروع بازی جذاب به نظر میرسند و پیش روی در بازی و اضافه شدن امکانات بیشتر به ماشین و ارتقای مهارتهای مکس، همه چیز جذابتر میشود. اما متاسفانه این روند ادامه پیدا نمیکند. شاید اگر در روز اول چیزی حدود چهار ساعت بازی را انجام دهید و برای انجام کاری به ناچار از بازی خارج شوید، تا قبل از بازگشت مجدد به بازی مدام به فکر ادامهی آن و بازگشت به یک ماجراجویی هیجانانگیز و سینمایی باشید. شاید حتی با خود تصور کنید که با یکی از بهترین بازیهای سال طرف هستید. این فکرها اصلا عجیب نیست و بازی شروع بسیار خوبی دارد و اتفاقات جذابی را برای شما رقم میزند. شاید باورتان نشود که قرار است ساعاتی خستهکننده و عذاب آور را در ادامه بازی طی کنید. اما متاسفانه این اتفاق میافتد و از بازی نا امید خواهید شد. در ابتدا علاوه بر گیمپلی، داستان نیز شروع نسبتا خوبی دارد و برای مخاطب جذاب است. اما با پیشروی در بازی، حتی داستان نیز رنگ و بویی دیگر به خود میگیرد و موضوع هیجان انگیزی رخ نمیدهد. همه چیز کسلکننده پیش میرود، تا اینکه در اواخر بازی از بعضی اتفاقات شوکه بشوید. این موضوع به شدت امیدوار کننده بود و بی رحمی دنیای Mad Max را نشان میداد و حیف که در تمام طول بازی شاهد چنین اتفاقاتی نبودیم. اتفاقاتی که برای دقایقی انگیزهای قوی به شما و مکس میدهد تا بازی را با احساسی خوب به پایان برسانید. اما در کمال تعجب شاهد پایانی معمولی و ضعیف بودیم. شخصیتهایی که معلوم نبود از کجا آمدهاند که به یکباره در داستان ظاهر شوند و تاثیر بسیار محکمی روی روند داستانی بازی بگذارند. یا صحنهی پایانی بازی که شاید باب میل بسیاری از بازیکنان نباشد و کسی را راضی نکند.
مبارزات جذاب هستند
رانندگی در بیابانی که جاده کشی نشده و آسفالتی در آن وجود ندارد، در ابتدا بسیار دشوار است. در مسیرهای باریک مدام به دیوارها و صخرهها برخورد میکند. مدتی طول میکشد تا به کنترل کردن ماشین عادت کنید. البته با پیشروی در بازی میتوانید ارتقاهای موثری در بخش گاراژ انجام دهید تا قدرت هندلینگ ماشین بیشتر شود و تجربهی رانندگی بسیار لذتبخشتر و آسانتر شود. در واقع پیشروی در بازی و به پایان رساندن آن بدون ارتقای ماشین، کاری بسیار سخت و در برخی مواقع غیر ممکن است. دسترسی به گزینههای بخش گاراژ آسان نیست. نیاز به آیتمهایی به نام Scrap دارید که در واقع همان پیچ و مهرهها و ابزارهایی هستند که برای ارتقا لازم میشود. به کمی قبلتر بازگردیم و یکی از مراحل ابتدای بازی که در آن فرصت انتخاب یک ماشین از پنج مدل مختلف را دارید. پس از انتخاب و دزدیدن ماشین مورد نظر، تا پایان بازی میتوانید آن را به یک چیزی شبیه به هیولا تبدیل کنید و این امر نیاز به گذاشتن وقت بسیار زیادی دارد. یافتن Scrapها کار آسانی است و مشکل اینجاست که مقدار کمی از آنها در محیطهای مختلف گذاشته شده است و این وقت شما را خیلی میگیرد. البته در بعضی مواقع مقداری Scrap رایگان به حساب شما افزوده میشود که کمی کارتان را سادهتر خواهد کرد. آزاد کردن آیتمهای گاراژ هم آسان نیست و ممکن است حاصل تلاش چند ساعتهی شما برای جمع کردن ۹۰۰ عدد Scrap فقط صرف یکی از ارتقاها شود و شما فرصت کمی برای سر و سامان دادن به دیگر آیتمها دارید. یک سری از آیتمها هم قفل هستند و باز کردن هر کدام از آنها وابسته به انجام کارهایی است که در منوی گاراژ از شما خواسته شده است. به این ترتیب ارتقای کامل ماشین با یک بار بازی کردن بازی غیر ممکن است. در گاراژ میتوان با ارتقای آیتمهای مختلف قدرت حمله، دفاع، سرعت و دیگر امکانات را ارتقا داد.وضعیت بدی که در طراحی مراحل شاهد بودیم، حتی تاثیر زیادی در این بخش گذاشته بود. در یکی از مراحل، بازی شما را مجبور به اعمال چند ارتقای خاص میکند تا حالت Speed Demon فعال شود. در آن مقطع از بازی بسیاری از بازیکنان از جمله من، ارتقاهای بسیار خوبی انجام داده و حتی به فکر ارتقاهای بهتری هستید. در کمال تعجب بازی شما را مجبور به اعمال چند ارتقای سطح پایینتر از ارتقاهای فعلی میکند و شما مجبور میشوید تا به یک سطح عقبتر برگردید. اما این کار راحت نیست و باید مدت زیادی را صرف جمعآوری Scrap کنید تا برای یک مرحلهی پنج دقیقهای ماشین خود را ضعیفتر کنید!
همانطور که اشاره شد، داستان تنها عاملی نیست که در روند بازی شما را خسته میکند. مهمترین موضوع مربوط به گیمپلی و طراحی مراحل میشود که اصلیترین ضربه را به بازی وارد کرده است. روند جذاب بازی در ابتدا با تنوع بالا در مراحل ابتدایی و اضافه شدن امکانات جدید به ماشین ادامه پیدا میکند و پس از مدت کوتاهی متوقف میشود. همه چیز همانند ساعتهای ابتدایی بازی تکرار میشود و تا پایان بازی مراحل تکراریآن را برای چند بار تجربه خواهید کرد. متاسفانه علاوه بر تکراری شدن خود ماموریتها، شاهد چیدمان بسیار بد مراحل هستیم و نحوهی دستیابی و شروع یک ماموریت داستانی، همانند مثالی که در بالا زدم بسیار عذاب آور میشود. مراحل فرعی هدف جذابی را دنبال نمیکنند. برای باز کردن مراحل داستانی در بعضی مواقع بازی شما را مجبور به تمام کردن مراحل فرعی میکند تا عملا به عضو مهمی از بازی تبدیل شوند. کمتر در بازیهای Open World دیدیم که آزادی عمل بازیکن تا این حد زیر سوال برود و بازیکن مجبور به انجام کارهایی شود که به هیچوجه علاقهای به انجامشان ندارد. مراحل فرعی در بعضی موارد شامل داستانی کوتاه و نصفه و نیمه میشود. به طور مثال آزاد کردن فردی در یک غار که اسیر دشمنان شده است. باقی مراحل فرعی شامل برخی پایگاهها میشود که هدف تسخیر آنهاست. چهار نوع کمپ در بازی وجود دارد. Oil Pump، Transfer Tank، Top Dog و Stank Gum که هر کدام ویژگیهای خودشان را دارند. مثلا Top Dog کمپی است که با ورود به آن دشمنان زیادی به سمت مکس حمله میکنند و بعد از چند مرحله با یک باسفایت مواجه میشوید. هر کدام از این کمپها برای بار اول جذاب است، اما وقتی برای بار دوم یا سوم به آنها مواجه میشوید، همه چیز تکراری است.
از آن گذشته باید مدت زمان بیشتری را صرف آنها کنید که بسیار روند بازی را خسته کننده میکند. با ورود به محوطهی کمپ ممکن است دشمن در وضعیت دفاعی قرار بگیرد و حتی ورود شما به کمپ سخت میشود. آنها با انفجار بمبهای رنگی در آسمان شروع جنگ با شما را اعلام میکند. از بالای برجکها به سمت شما نارنجک پرتاب میشود و از روی پشتبامها اسنایپرها به سمت شما شلیک میکنند. همین موضوع باعث میشود تا کمی هم درگیر پاکسازی بیرون کمپ شوید. گاهی برای ورود به کمپها نیز دچار مشکل میشوید و ممکن است دری محکم در مقابل شما قرار گرفته باشد. در این صورت یا باید در را منفجر کنید یا به دنبال راه مخفی ورود به کمپ بگردید که در برخی از کمپها وجود دارد. شما مجبور به تسخیر این کمپها هستید. چرا که در بعضی از قسمتهای بازی برای آزاد کردن مراحل داستانی باید سطح امنیت قلمروهای مختلف بازی را بالاتر ببرید و بهترین راه تسخیر این کمپها است. هر قلمرو یک رهبر دارد که معمولا ماموریتهای فرعی بازی را برای آنها انجام خواهید داد. حتی از مکس خواسته میشود تا برخی امکانات برای کمپ مرکزی بسازد و برای این کار جعبههای ابزار در نقطههای مختلف نقشه به شما معرفی میشود. با جمع آوری این جعبهها میتوانید کمپها را مجهز کنید. این کار آنقدر مسخره و بیفایده است که در بعضی از قسمتهای بازی، سازنده طبق عادت خود شما را مجبور به انجام آنها میکند تا ماموریتهای داستانی را برایتان باز کند! راههای دیگری نیز وجود دارند که انجام آنها از همان بار اول نیز جذابیتی ندارد. از بین بردن میدان مین، یا انهدام برجکهای Scarecrow و Wasteland Sniper که وجودشان در بازی فایدهای جز پر کردن وقت بازی و طولانیتر کردن آن ندارد. مسابقات Death Race نیز در بازی وجود دارد که فرصت خوبی برای سرگرم شدن در این بازی خسته کننده است. تمامی کمپها و برجکها و در کل مناطق مختلف نقشه را میتوانید با استفاده از بالنها پیدا کنید. در بازی بالنهایی وجود دارد که باید سوار بر آن شده و به مقداد مشخصی بالا بروید تا بتوانید محیط اطراف خود را به وسیلهی دوربین مشاهده کنید.
به بخشهای اکشن بازی و بررسی امکانات مختلف آنها برمیگردیم تا با دیدی دقیقتر آنها را بررسی کنیم. در زمان رانندگی و درگیری با دیگر ماشینها چند امکان مختلف برای حملهی شما به ماشین دشمنان وجود دارد. آنها نیز همانند شما تجهیزاتی دارند. هم توان دفاع از خود را دارند و هم قابلیتهایی برای حمله به شما که باعث میشود نیاز به ارتقا را کاملا احساس کنید. شما نیز باید هم به فکر حمله و هم به فکر دفاع باشید. اما برخلاف وعدههایی که قبل از انتشار شنیده بودیم، خیلی نیاز به آنالیز دقیق دشمنان و ارتقای متناسب با مشخصات آنها نیست. شما کافی است تا ماشین خود را قویتر کنید و نیازی به فکر روی اجزای مختلف نیست. چند راه برای از بین بردن ماشین دشمنها وجود دارد. تصادف کردن با آنها سادهترین راهی است که وجود دارد. هر چه شدت ضربه زدن به ماشینهای دیگر بیشتر باشد، خسارت بیشتری به آنها خواهید زد. استفاده از Boost لحظاتی قبل از برخورد با ماشین دشمن، تاثیر بسیار خوبی روی نابودی آن خواهد داشت. راه دیگر استفاده از شاتگان است. مکس میتواند در هنگام رانندگی به سمت دشمنان شلیک کند. یا راننده را بکشد و یا لاستیکش را پنچر کند. همچنین ممکن است بشکهی قرمز رنگی پشت ماشینها وجود داشته باشد که این بهترین فرصت برای شلیک شماست! دیگر ابزار برای از میان برداشتن ماشینها Harpoon نام دارد و توسط چام به سمت اهداف شلیک میشود. قلابی که با پرتاب آن به سمت هر چیزی، میتوانید آن را به سمت خود بکشید. میتوانید لاستیک ماشینها را از جا درآورید، یا حتی راننده را گرفته و به بیرون از ماشین پرتاب کنید. از این ابزار مهم و کاربردی میتوانید در نابودی برجکها یا در هم شکستن در ورودی کمپها نیز استفاده کنید. البته اکثر آنها آنقدر قوی هستند که با Harpoon ابتدایی شما از جا کنده نمیشوند و مجبور به ارتقای آن هستید. اسلحهی دیگر شما Thunderpoon نام دارد که شبیه به یک بازوکا عمل میکند و چام آن را به سمت هدف شلیک میکند. حالتی نیز وجود دارد که در آن مکس به عقب ماشین آمده و چام فرمان را در دست میگیرد. در این حالت مکس یک تفنگ اسنایپ در دست میگیرد و میتواند از فواصل دور به دشمنان شلیک کند. در تمام این حالتها شما همزمان کنترل ماشین را نیز در دست دارید و استفاده همزمان از امکانات مختلفی که در دست دارید در ابتدا یک چالش محسوب میشود. از طرفی یافتن گلوله برای سلاحهای گرم بسیار سخت است و بازی شما را مجبور به استفاده از امکانات دیگر در هنگام نبردهای سوار بر ماشین، و استفاده از مشت و لگد در مبارزههای تن به تن میکند. با توجه به جذابیت بالای مبارزات و مسابقههایی که در حالت سوار بر ماشین دیدیم، نبود بخش چند نفره و آنلاین کمی عجیب به نظر میرسد. چرا که این بازی میتوانست پتانسیل بسیار بالایی در این بخش داشته باشد. رقابت در مودها و نقشههای مختلف با دوستان خود را تصور کنید. در حالی که ماشینها تا دندان مسلح شده و همه برای رسیدن به خط پایان و نابودی یکدیگر تلاش میکنند. وجود بخش چندنفره حتی میتوانست باعث موفقیت Mad Max شود.
مبارزههای خارج از ماشین کاملا فضای بازی را عوض میکند. دشمنان در اطراف شما قرار گرفته و به سمت شما حمله میکند و شما با فشار یک دکمه میتوانید جلوی حملهی آنها را بگیرید. این دقیقا همان سیستمی است که در سری بازیهای Batman Arkham از آن استفاده شد و بعدها در بازیهایی مثل Sleeping Dog و Shadow of Morder هم از آنها استفاده شد. اما مسلما در اینجا شاهد انیمیشنهای کاملا متفاوتی هستیم. سنگینی در حرکات و ضربات مکس احساس میشود. اگر دکمهی مربوط به مشت را دیرتر رها کنید، مکس ضربات شدیدتری به دشمنان وارد میکند. اما در هر صورت باید مراقب ضربه نخوردن از دشمنها باشید و حتی میتوانید به اطراف بپرید. با چند ضربه پشت سر هم به دشمنان، مکس عصبانیتر میشود و حالتی به نام Fury فعال میشود. در این حالت ضربات مکس، شدتی چند برابر ضربات معمولی روی دشمن وارد میکند و مکس عکسالعملهای سریعتری در دفاع از خود نشان میدهد. حتی فنون کشتیکج را از او خواهید دید که لحظات بسیار جذابی را به وجود میآورد. تنوع دشمنها خیلی بالا نیست و فقط چند مدل از آنها را خواهید دید. برخی سریعتر هستند و برخی سپر در دست دارند. بعضی از آنها با چاقو به سمت شما حمله میکنند و در نهایت باقی دشمنان فرق خاصی با هم ندارند. در مبارزههای تن به تن هم میتوان از شاتگان استفاده کرد. سلاح بسیار جذاب Thunderstick را هم در بازی داریم که متاسفانه بسیار کمیاب است.
این سلاح را باید جذابترین سلاح بازی در حالت پیاده دانست. یک سلاح نیزه شکل که یک بمب کوچک دستساز در نوک آن قرار دارد و با برخورد به هر چیزی منفجر میشود. مبارزات در کل جذاب هستند اما تنوعی در آنها نخواهید دید. مگر آنکه Skillهای مربوطه را آزاد کنید که در این صورت کمبوهای جدیدی را از مکس خواهید دید. برای مکس نیز قابلیت ارتقای مهارتها و ظاهر را در اختیار دارید که این بخش در کنار بخش گاراژ قرار گرفته و تمام ارتقاها باز هم به وسیلهی Scrapها انجام میشود.پس اگر به ارتقای مهارتهای مکس علاقه دارید، باید از یک سری از امکانات بر روی ماشین خود صرفه نظر کنید. نوع دیگری از ارتقا وجود دارد که از طریق شخصیت گریفا (Griffa) در اختیار مکس قرار میگیرد. این ارتقاها مربوط به بزرگتر شدن نوار سلامتی و یا دیگر مهارتهای فردی مکس است. در بازی باسفایت نیز وجود دارد. باسفایتهایی که در Top Dog Campها خواهید دید دقیقا مثل هم طراحی شدهاند. چه از نظر ظاهر و چه از نظر نوع مبارزه، تفاوتی را نخواهید دید که این موضوع بعد از یک بار مبارزه با آنها به شدت توی ذوق میزند. نوع دیگر باسفایت که در اواخر داستان خواهید دید، شخصیتهایی کوچک و سریعتر را در مقابل شما قرار میدهند که فقط جاخالی میدهند و مبارزه با آنها اعصاب خورد کن است. ولی در کل باسفایتها نکتهی خاصی ندارند و باعث جذابتر شدن بازی نمیشوند. مبارزه با آنها مکانیزمی به جز جا خالی دادن به موقع و ضربه زدن در فرصت مناسب ندارد و خلاقیتی در طراحی آنها ندیدیم.
بازی از لحاظ بصری واقعا زیبا است. حضور در بیابان را تا حدود زیادی حس خواهید کرد. تا چشم کار میکند چیزی جز برهوت نیست. تنها چیزی که تفاوت ایجاد میکند منطقهی Gastown است و شعلههای آتش را از هر فاصلهای میتوان دید. معمولا باد در حال وزش است و بلند شدن شنها از روی زمین را به زیباترین شکل خواهید دید. جای قدمها روی شنها میماند و پس از چند ثانیه محو میشود. محیط بیابان در شب کاملا متفاوت است و زیبایی خاصی را در انعکاس نور مهتاب روی شنهای بیابان و رنگ آبی اطراف ابرها خواهید دید. چهرهها جزئیات کافی را ندارند و این به هیچ وجه خوب نیست. بدتر اینکه سلیقهی خوبی در طراحی چهرهها ندیدیم و هیچکدام از شخصیتها، حتی خود مکس جذابیت کافی را برای مخاطب ندارند. در بعضی از میان پردهها لبزنی شخصیتها نیز تا حدودی دچار مشکل شده است و این اصلا شایستهی یک بازی نسل هشتمی نیست. مشکل بزرگ دیگری که دیدیم افت فریم ریت در بعضی از صحنههای شلوغ بود. این مشکل مخصوصا زمانی که سوار بر ماشین و درگیر با دشمنان باشید بسیار دردسر ساز میشود. در عوض در هنگام وقوع انفجارهای بزرگ مشکل افت فریم کمتر دیده میشود و در تمامی دفعات میتوان از تماشای آنها لذت برد. در بازی صحنههای زیبایی رخ خواهند داد و خوشبختانه با وجود امکان Capture Mode میتوان این لحظات را از زوایای مختلف ثبت کرد. فیزیک بازی خوب به نظر میرسد ولی بعضی از تخریب پذیریها بی دلیل به نظر میرسند. مثلا تکه سنگها و صخرههایی که با یک تصادف ساده در هم میشکنند. هنگام رخ دادن طوفان همه چی به هم میریزد و باز هم شاهد هنرنمایی آوالانچ هستیم و طوفانهای دنیای مدمکس مرگبار است و چیزی که در بازی به تصویر کشیده شده ترسناک به نظر میرسد. علاوه بر تندباد شدیدی که جلوی دید را گرفته، صاعقه را میبینیم که به نقاط مختلف برخورد میکند و در صورت نبود پناهگاه شانس بسیار کمی برای زنده ماندن در این شرایط خواهید داشت. انیمیشنها در سطح نسبتا خوبی قرار دارند، اما در بعضی قسمتها بسیار دست و پای شما رو بسته است و این عجیب به نظر میرسد. به طور مثال دکمهای برای پریدن در نظر گرفته شده که نمیدانیم به چه دردی میخورد! چرا که مکس حتی نیممتر هم نمیپرد و حتی توانایی پریدن و بالا رفتن از یک تکه سنگ کوچک را هم ندارد.
برن فاستر (Bren Foster) کار صداگذاری شخصیت مکس را بر عهده دارد. شخصیت مکس در بازی در کل خیلی جذاب به نظر نمیرسد و صداگذاری او نیز نکتهی خاصی ندارد. حتی تلاشی هم نشده تا با صداگذاری بهتر، احساس بهتری به بیننده منتقل شود تا بتواند ارتباط خوبی با آن برقرار کند. اما صداگذاری شخصیت چام جالب است و به شکل و شمایل عجیبش همخوانی دارد. در مورد محیطها هم صداگذاری با دقت انجام شده و نکتهی منفی خاصی دیده نمیشود. دقت بالای تیم صداگذاری ستودنی بود. به طور اگر در تونلها از قابلیت Boost استفاده کنید، صدای غرش ماشین در تونل میپیچد. و یا صدای طوفان شدیدی که در هنگام طوفان شن به گوش میرسد بسیار زیبا است. موسیقی بازی نیز با فضای بازی همخوانی دارد و مشکل خاصی ندارد. اما در نهایت نمیتوان از آن توقع یک موسیقی به یادماندنی و فوقالعاده را داشت.
Mad Max میتوانست با وجود جذابیتها و پتانسیلهای بالایی که داشت تبدیل به یک بازی بزرگ شود. تمام این نکات مثبت و جذاب بعد از چند ساعت، فدای طراحی مراحل ضعیف و کسلکنندهی بازی شد. برخلاف تصور بسیاری، محیطهای بیابانی بازی دلیل پایین آمدن تنوع بازی نشد و گشت و گذار در این بیابان خود به تنهایی یک تجربهی خاصی به شما میرفت. بازی در چند ساعت اول بسیار جذاب است ولی این روند خیلی زود متوقف میشود و تا چندین ساعت تجاربی تکراری و خستهکننده را خواهید داشت. در نهایت Mad Max به یک بازی متوسط تبدیل شد که البته هنوز هم میتواند عدهای را راضی کند و برای ساعتها سرگرمشان کند. مخصوصا اگر فیلمهای Mad Max را دیده باشید و از طرفداران این مجموعه باشید.