منطقه فعالسازی استیم :
برای اطلاع از قیمت سایر ریجن های استیم با پشتیبانی سایت در ارتباط باشید
چه در دنیای واقعی و چه در سینما با فیلم «آروارهها» استیون اسپیلبرگ یا حتی در بازیهای ویدیویی، کوسهها موجوداتی مرگبار و خطرناک هستند که خطر و هراسی همیشگی برای انسانها بهحساب میآیند. ذات مرگبار و خشن کوسهها در بازی Maneater فرقی با نمونههای دیگر ندارد اما تفاوتی که در اینجا وجود دارد، این است که در این اثر شما خود در نقش یک کوسه بازی میکنید و بزرگ شدن او را مشاهده میکنید. تمام کارهای وحشتناک کوسهها را خود باید در این بازی انجام بدهید و از آن هم لذت ببرید!
بازی Maneater یک اثر اکشن open world است که توسط استودیو آمریکایی Tripwire Interactiveساخته و برای رایانههای شخصی، پلیاستیشن 4 و ایکس باکس وان منتشر شده است. اولین چیزی که تقریباً توجه همه را در مواجه با Maneater یا به فارسی «آدمخوار» جلب میکند، ایدهٔ اصلی آن است. هرچقدر ایدهٔ بازی کردن در نقش یک کوسه میتواند در نوع خود عجیب باشد، از آنسو میتواند بهطرز بیفکر و بیدغدغهای سرگرمکننده باشد. این مورد شاید از همان تریلرهای اول بازی هم قابل مشاهده بود. در این بازی، Tripwire Interactive به بخش قابلتوجهی از هدف خود برای خلق یک اثر سرگرمکنندهٔ رسیده اما در این راه مشکلاتی هم وجود داشته تا نتوان گفت که بازی کاملاً از پتانسیل خود برای این موضوع استفاده کرده است.
بازی شروع تقریباً مناسبی دارد که در راستای هدفش حرکت میکند. داستان بازی در واقع در قالب یک برنامه واقعیتنما تلویزیونی (رئالیتی شو) روایت میشود. گروهی برای فیلمبرداری چنین برنامهای به سراغ یک شکارچی ماهر کوسه بهنام « Scaly Pete » میروند تا روند شکار یک کوسه را در قالب این برنامه واقعیتنما دنبال کنند. پس از حوادث اوایل بازی که زمینهساز ادامهٔ داستان است، مسیر این برنامه تلویزیونی از دو طریق دنبال میشود. از یک طرف کاتسینهای اندک بازی که قبل از شروع هر فصل بازی نشان داده میشوند و بیشتر پیرو شخصیت Scaly Pete هستند و از طرف دیگر جریان اصلی اثر که در آن راوی با شما همراه هست. سازندگان برای انتخاب راوی این برنامه تلویزیونی که داستان مقابلهٔ یک شکارچی و یک کوسه را دنبال میکند، از صدای آشنایی همچون Chris Parnell استفاده کردهاند که انتخاب هوشمندانه و مناسبی بوده است. بازی Maneater اثری نیست که بخواهد با داستان مخاطب را مشتاق کند و او را به جلو سوق دهد، ولی همانکه این دغدغه را داشته جالب است. هرچند در طول داستان شوخیهایی انجام میگیرد که برخی از آنها خوب درآمدهاند و برخی نه، اما سازندگان خواستهاند زمینههای جدیتری هم در داستان بگنجانند که البته شاید گاهی در مقایسه با هسته اصلی و فان بودن بازی کمی در تناقض باشند.
همانند ایدهٰ اولیه که در همان ابتدا هم در نظر بسیاری بامزه و سرگرمکننده میرسید، گیمپلی بازی بهراستی توانسته این کار را انجام دهد و یک اثر سرگرمکننده را تحویل مخاطب خود دهد؛ اما یک اثر سرگرمکنندهٰ مشکلدار. اولین مزیت بازی برگرفته از همین واقعیت است که شما نقش یک کوسه انتقامجو را برعهده دارد و باید در قالب این موجود بیرحم و بیعقل بهطرز بیرحمانهای قربانیهای خود را تکهپاره کنید. در واقع علاوه بر سرگرمکنندگی، این موضوعی موقعیتی منحصربهفرد به بازی Maneater میبخشد که کمتر مشابهی دارد. با این حال این گیمپلی منحصربهفرد با مشکلاتی مواجه میشود که به آن لطمه وارد کرده است. 7 منطقه خاص و متفاوت در بازی وجود دارد که هرکدام طراحی ویژه خود را دارند و جانوران مختلفی در آبهای آن دیده میشوند. این 7 منطقه که بهمرور بازخواهند شد و البته به خاطر ساختار جهانباز اثر تردد میان آنها آزاد است، بهنوعی حکم فصلهای بازی را ایفا میکنند. یعنی هنگام ورود به یکی از این منطقهها و غار مخصوص کوسه که پناهگاه اصلیتان در هر منطقه است، با لیستی از ماموریتهای داستانی آن منطقه مواجه خواهید شد که میتوانید به دلخواه آنها را سپری کنید. اساسیترین مشکل بازی که به پاشنه آشیلی برای آن تبدیل شده است، ساختار تکراری گیمپلی و ماموریتهای بازی است. در واقع ماموریتهای اصلی بازی به چند دسته خاص مثل بلعیدن چند ماهی خاص، بلیعدن تعدادی از انسانها و بلعیدن یک گونه قوی از جانوران آبزی خلاصه شده است که مکرراً در مناطق مختلف بازی این ماموریتها تکرار میشوند و فقط گاهی گونهٔ جانوران تغییر میکند. علاوه بر اینکه با این رویه تکرارشونده در طول بازی مواجه هستیم، گاهی حتی چینش ماموریتهای اصلی بازی هم کار را بدتر کرده و بر این ضعف افزودهاند. برای مثال، گاهی در میان ماموریتهای یک منطقه خاص از بازی، با دو یا سه ماموریت متوالی مواجه میشوید که خواسته آن ماموریتها خوردن تعدادی از یک گونه مشابه از جانوران آبزی است و تنها تفاوت میان آن چند ماموریت در مکان اجرای آنها است. این قضیه بهمرور میتواند به جذابیت ساختار بازی لطمه وارد کند و حتی در بخشهایی آن را خستهکننده کند. البته بازی این شانس را آورده که چندان طولانی نیست و در تجربه 10 تا 12 ساعتهٔ آن این موضوع احتمالاً مخاطب را به نسبت کمتر اذیت کند. ایدهٔ اصلی بازی و طراحی خوب محیط زیر آب و گشتن در آن برای یافتن بعضی از آیتمهای جمعکردنی، ناجی Maneater بودهاند و به تحمل ساختار تکراری مراحل آن کمک کردهاند.
مبارزات بازی Maneater اساس سادهای دارند و چندان عمیق نیستند – البته انتظار مبارزه تاکتیکی از یک کوسه عجیب است – اما قادر است تا در راستای هدف بازی سرگرمکننده و جذاب باشد. به ویژه اگر سیستم ارتقا کوسه و بزرگ شدن تدریجی آن را در نظر بگیریم. یکی از نکات بامزه و ارزشمند بازی همین قضیه است که شما کنترل این کوسه را از کودکیاش در اختیار میگیرید و با هدف بقا و زندهماندن ماجرا را آغاز میکنید و در طول بازی به یک کوسهٔ بالغ و بسیار بزرگ تبدیل میشوید تا به هدف انتقام برسید. یکی از نکات جالب ، رشد کوسه در Maneater این است که به مرور با بزرگتر شدن آن قادر خواهید بود به گوشه و کنار مناطق بازی که قبلاً در زمان کودکی یا نوجوانی کوسه قابل دسترسی نبودهاند، سرک بکشید و به اکتشاف محیط بپردازید. این قضیه باعث میشود تا در طول بازی هم از نظر ظاهری و هم از نظر قابلیتها پیشرفتتان را بهخوبی درک کنید. مبارزات به دو دسته کلی تقسیم میشوند؛ مبارزات با جانوران آبزی در زیر آب و مبارزه با انسانهایی که شکارچی کوسه هستند (آن انسانهای بیگناه را فعلاً فاکتور میگیریم، چراکه مبارزهای در کار نیست و فقط بلعیدن مطرح است!). هرچند مبارزه با این دو دسته تفاوتهایی دارد اما هر دو در صورت کمی توجه چالش چندانی ایجاد نمیکنند مگر آنکه سطح کوسه شما بسیار پایین باشد. در بحث مبارزه با انسانها، وقتی که ماموریتهای خاص بازی را دنبال کنید و انسانهای بیگناهی را که به تفریح در پارک مشغول هستند، بخورید کمکم سیستم هشدار و خطری به سبک سری GTA و چیزی که با پلیسهای آن به خاطر داریم، زیاد میشود و شکارچیهای کوسه به شکار شما میآیند. با این حال، برخلاف GTA که شما را تشویق میکند تا از پلیس فرار کنید، در بازی Maneater سیستم برعکس است؛ چراکه اگر قایق شکارچیها را خراب کنید سطح هشدار بیشتر شده و نوار «بدنامی» شما بیشتر میشود و هرگاه این نوار به یک سطح جدید برسد یک شکارچی معروف به شکار شما میآید. 10 شکارچی ماهر در بازی وجود دارند که البته به جز تفاوت در ظاهر، شبیه هم هستند. اما موضوع این است که با شکست دادن آنها، یک ویژگی و ارتقا جدید دریافت میکنید که میتوانید برای قویتر کردن کوسه از آن استفاده کنید. این ارتقاها به مرور میتوانند قابلیتهای جالبی به بازی اضافه کنند و در عملکرد شما تاثیر مثبت بگذارند. تنها چیزی که در مبارزات، بهخصوص مبارزات زیر آب عجیب است، سیستم قفل کردن هدف روی دشمنان است که عملاً بود و نبودش تفاوتی ندارد و واقعاً به یاد ندارم که توانسته باشم در بازی از آن استفاده مفیدی کرده باشم. سیستم آن جوری است که بعد از قفل کردن هدف، حتی اگر دشمن با تکان جزئی از زاویه دید شما خارج شود، سیستم از حالت قفل بودن روی دشمن بیرون میآید و از آنجا که تکان مدام جانوران آبزی در آب امری بدیهی است تقریباً همیشه این اتفاق میافتد و آن را بلااستفاده میکند.
گرافیک بازی چندان تحسینبرانگیز نیست اما نوع خاص آن با فضای اثر کاملاً جور درآمده است. از آن طرف طراحی جهان زیر آب هم به ظرافت کار شده است و مشاهدهٔ و کاوش در جایجای آن لذتبخش است. انیمیشن حرکت کوسه در بازی طراحی نسبتاً خوب و خوشایندی دارد و حرکت با کوسه در جهان زیر آب را بهشکل بامزهای تداعی میکند. بهیاد ندارم که با باگ عجیب و غریبی در طول بازی Maneater مواجه شده باشم ولی نکته عجیب این است که در چند منطقه در هنگام مبارزه با شکارچیهای کوسه با افت فریم نسبتاً زیادی در PS4 Pro مواجه شدم که با توجه به سطح کلی گرافیک بازی، موضوع عجیبی به حساب میآید. به جز این افت فریم که در چند بخش بازی رخ داد از نظر بصری مشاهدهٰ جهان بازی در زیر آب زیباست.
Maneater قصد داشته تا اثری سرگرمکننده باشد و البته موفق شده به این هدف برسد اما نتوانسته از گزند طراحی مراحل و ساختار تکراری خود در امان بماند. هرچند همچنان تجربهٔ یک بازی در نقش یک کوسهٔ انتقامجو میتواند جذاب باشد، اما میتوان این نکته را دریافت که پتانسیل این بازی بیشتر از اثر فعلی بود و میتوانست تجربهٔ معقولتری را به مخاطب خود ارائه دهد.